روز پدر و روز مرد و احوالات نفسم...
سلام نفس مامانی... دیشب اومده بودم به وبلاگت،کلی هم برات نوشتم ولی متاسفانه ویندوز همشو پاک کرد ..الان دوباره اومدم تا برات بنویسم.. 1شنبه وقت دکتر داشتیم مامانی..خداروشکر همه چی خوب بودو از همه مهمتر اینکه بازم صدای قلب نازنینتو شنیدم. .وای نمیدونی چقدر عاشق اون لحظه هستم..دلم میخواد هرروز این صدای خوشگل رو بشنوم..انشالله که قلبت 1000سال برات بتپه... دیشب هم شب ولادت حضرت علی بووود که مصادف میشه با روز مرد و پدر..مامانی که برای بابایی متاسفانه هیچی نتونست بخره،آخه مامانی نمیتونه بره بیرون..عوضش کلی بهش تبری...
نویسنده :
نیر
11:16